کارآفرینی

شایع‌ترین دلایلی که استارت آپ شکست می‌خورد

استارت آپ

قبل از این که استارت آپ خود را شروع کنید، ابتدا این اشتباهات رایج  را در نظر بگیرید که برای کارآفرینان به قیمت زمان و دوباره‌ کاری تمام می‌شود.

بنیان گذاران، سرمایه گذاران را مقصر می‌دانند، سرمایه گذاران مدیران اجرائی را و مدیران اجرائی تحقیق و توسعه را (R & D) مقصر می دانند. تحقیق و توسعه می‌گوید: «محصول خوب است، فقط بازار آن را قبول نمی‌کند و افراد بازاریاب، تمام این رکود را مقصر می‌دانند.»

برخی از استارت آپ ها موفق می‌شوند، در حالی که بسیاری شکست می‌خورند و شکست آن ها بهترین درس را به ما می‌آموزد. اصلی‌ترین دلایل شکست یک استارت‌آپ چیست؟ در یک نظرسنجی که توسط وبلاگ فن آوری Arctic Startup و مجله ی Cofounder انجام شد، بیش از ۱۰۰ کارآفرین استارت آپ تجارب و درس هایی که آموخته‌اند را به اشتراک گذاشته‌اند.

۱تیم آن چیزی را که برای موفقیت لازم است، ندارد.

با توجه به بررسی نظر ۳۷٪ از بنیان گذاران، بزرگ ترین چالش یک استارت آپ، داشتن یک تیم مناسب است. باید تنوع کافی در انواع مهارت‌هایی که برای موفقیت از روز اول ضروری است، وجود داشته باشد. ضرورت دیگر، اعتماد به تیم و کنترل داشتن آن ها بر مسؤولیت ‌هایشان است.

این که تمام سرمایه‌گذاران برتر، تاکید زیادی بر تیم دارند، دلیلی دارد. ایده‌ها تغییر می‌کنند، محصولات محور اصلی کارند، بازارها می‌تواند به صورت غیر منتظره تغییر کنند، اما مردم همه چیز را با هم نگه می‌دارند. یک تیم فوق‌العاده، فقط انتخاب یک گروه از افراد هوشمند نیست، بلکه در مورد تکمیل نقاط قوت یکدیگر و کاهش نقاط ضعف همدیگر است.

به عنوان یک بنیان گذار، باید افراد مناسبی را برای ساخت این فن آوری، درک صنعت ‌تان و مقیاس کردن شرکت ‌تان جذب و حفظ کنید.

۲در خدمت نبودن ایده، مطابق با نیازهای بازار.

گاهی اوقات بازار به سادگی وجود ندارد. در مطالعه ی کارآفرینان، ۲۰٪ گفته‌اند که استارت‌آپ آن ها، به احتمال زیاد به دلیل عدم تناسب محصول با بازار، شکست خورده است. بزرگ ترین اشتباهی که استارت‌آپ‌ها می‌کنند، نداشتن چشم انداز کافی قبل از شروع کار و درک نکردن بازار هدف است، که ممکن است به تمرکز بر ایده‌های متعدد به جای یک ایده ی اصلی منجر شود.

مصرف کنندگان در برابر تغییرات و یک محصول جدید بسیار مقاوم هستند. بنیان گذاران به این باور تمایل دارند که محصول‌شان فوق‌العاده است؛ به این دلیل که معمولا خودشان اولین مصرف‌کننده ی محصول جدید هستند. اما ممکن است مصرف‌کنندگان اصلی، همیشه درک نکنند که چرا و چگونه باید از محصولات جدید استفاده کنند. در این مثال، کارآفرینان استارت آپ ها، ممکن است فکر کنند که بازار باید بر اساس بینش آن ها تغییر کند، اما این تفکر با واقعیت بازار در تضاد است.

۳تمام شدن سریع پول نقد.

با توجه به بررسی ۱۳٪ از بنیان گذاران استارت آپ ها، وقتی که یک کسب و کار جدید شروع می‌شود؛ وجه نقد همه چیز نیست، اما زمانی که کسب و کار دچار مشکل می شود، پول نقد بسیار زیاد می تواند به بهتر شدن شرایط کمک کند. گوگل و فیس‌بوک، می‌توانند با اختصاص دادن بخشی از وجه نقد خود به ایده‌های عجیب بر روی آن ریسک کنند، اما کسب و کارهای کوچک به ندرت می‌توانند این کار را انجام دهند.

بسیاری از کسب و کارهایی که شکست می‌خورند، دچار مشکل بیهوده بودن ایده ها و یا بی‌ نتیجه بودن تلاش شان نیستند، آن ها فقط پول نقد خود را تمام کرده‌اند. هنگامی که شما یک مدل کسب و کار پر رونق دارید، مدیریت جریان پول نقدتان مهم‌ترین چیزی است که باید انجام دهید. مهم نیست چه قدر پول نقد به دست آورده‌اید، بدون تولید مداوم، سرانجام درآمدتان تمام می‌شود. بزرگ ترین اشتباهی که معمولا در این مرحله انجام می‌شود، خرج کردن بدون دقت پول است، آن هم در مواردی که مورد نیاز نیست و یا خرج کردن بودجه ی بازاریابی خود، بدون هیچ کنترلی بر روی اندازه گیری نتایج و آن چه که به دست آورده‌اید.

۴عدم توانایی برای حمایت از رشد.

امور کار شما می‌تواند برای مدتی هموار بماند، آن هم تا زمانی که تصمیم بگیرید آن امور را ارزش‌گذاری کنید. ده درصد از پاسخ‌دهندگان گفته‌اند که استارت آپ آن ها به دلیل مشکلات رشد، شکست خورده است.

هنگامی که شما یک مدل کسب و کار می‌سازید که فقط برای یک اندازه ی خاص کار می‌کند، مدل‌ تان نمی‌تواند به صورت پایدار رشد کند. گاهی اوقات باید مدل ‌تان را زودتر از حد انتظار تغییر دهید. بنیان گذارانی که انعطاف‌پذیر نیستند، آن هایی هستند که در افکار خود گیر کرده‌اند و یا کسانی که فکر نمی‌کنند، سقوط خود را قطعی می‌کنند؛ حتی اگر استارت آپ شان موفقیت آمیز بوده باشد.

۵تخصیص ضعیف منابع و پول در استارت آپ.

گاهی اوقات که استارت آپ‌ ها شکست می‌خورند، به دلیل نداشتن برنامه‌ ی مناسب درباره ی تعداد افرادی که باید استخدام شوند، این که چه زمانی مناسب است و یا این که در مرحله ی اول بر روی کدام تیم باید سرمایه گذاری شود، می باشد.

معمولاً منابع استارت‌آپ‌ها به اتمام می‌رسد، به این دلیل که بنیان گذاران برای بودجه به درستی برنامه ریزی نمی کنند ، نرخ کارکرد بیش از حد بالا است و یا این که زمان اجرای اولین دوره، بیش از حد انتظار طول می‌کشد.

۶رقابت در بازار واقعی‌سازی نشده است.

چقدر شنیده‌ایم که به جای گیج شدن توسط رقبا به امور خود تمرکز کنید؟ این بدان معنی نیست که باید رقابت را نادیده بگیرید.

استارت‌آپ‌ها زمانی اشتباه می‌کنند که معتقدند آن ها تنها افرادی با ایده‌های برتر هستند و بدون تحقیقات مناسب درباره ی رقبا وارد بازار می‌شوند. نادیده گرفتن رقبا، دستور شکست در ۱۹٪ از استارت‌آپ‌هاست.

همان طور که Peter Thiel  پیشنهاد می‌دهد، از خودتان بپرسید چه کاری می‌توانید انجام دهید که فرد دیگری نمی تواند آن را انجام دهد و یا اگر کسی آن را به اندازه ی کافی خوب انجام نمی‌دهد، چه کار می کنید تا آن را به گونه‌‌ای متفاوت در بازار ارائه دهید؟

۷نادیده گرفتن مشتریان.

سوال حیله‌گرانه‌ای که همواره وجود دارد این است که آیا کارآفرینان باید محصول را برای تست رایگان قرار دهند و یا چند ماه بیشتر برای تکامل آن صرف کنند. اول با مشتریان خود صحبت کنید و پس از آن محصول تان را با توجه به نیاز بازار توسعه دهید.  این جا جایی است که بسیاری از استارت آپ ها اشتباه می‌کنند.

هنگامی که شما به اندازه ی کافی بازار خود را ارزیابی نمی‌کنید، نمی‌توانید یک محصول خوب بسازید. بدون اندازه گیری، اعتماد به اعداد، ردیابی، ارزیابی و بهینه سازی داده‌هایی که از مشتریان تان می‌گیرید، ممکن نیست یک محصول قابل دوام و با تقاضای بالا ایجاد کنید.

دلایل بسیار دیگری وجود دارد که استارت آپ ها شکست می‌خورند، اما زمانی که از بنیان گذاران و اعضای تیم درگیر استارت آپ ها سوال شد، این هفت دلیل شایع‌ترین دلایل شناخته شد. استارت آپ شما باید شکست بخورد، اما ارزش آن را دارد که زمان صرف کنید تا بفهمید اشتباه کجا بوده و از اشتباهات خود در دفعه ی بعدی درس بگیرید.

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا