موفقیت

۴ درس موفقیت از بنیانگذار KFC

موفقیت

مدتی پیش، داستانی راجع به موفقیت «سرهنگ ساندرس» بنیان گذار مرغ های سرخ شده ی کنتاکی (KFC) خواندم. داستانی واقعا الهام بخش،‌ که درس های زیادی از آن گرفتم. شما باید حتما این داستان را خودتان به طور کامل بخوانید، اما دوست دارم تا در این جا درس هایی را که از این داستان آموخته ام، با شما در میان بگذارم.

۱انعطاف پذیر باشید.

شکست برای همه ی ما اتفاق می افتد. در حقیقت، اگر شما هرگز شکست نخورده اید، بیشتر به این خاطر است که هرگز تلاش نکرده اید. شکست امری اجتناب ناپذیر در مسیر موفقیت است. از آن جا که گریز از شکست ممکن نیست، باید به دنبال راهی برای کنار آمدن با آن بود. اگر بتوانید به درستی از آن رد شوید، شکست شما را متوقف نخواهد کرد.

این اتفاقی است که در داستان «سرهنگ ساندرس» افتاد.

او ابتدا یک رستوران موفق داشت. زندگی به نظر برای او خوب بود. اما ناگهان اتفاقات غیر منتظره ای به وجود آمد: مقامات، محل اتصال بزرگراه را از جلوی رستوران او به سمت دیگری منتقل کردند. در نتیجه میزان مراجعه کنندگان به رستوران کاهش یافت. او تصمیم به فروش رستوران گرفت، در آن زمان «سرهنگ ساندرس» ۶۶ ساله بود.

شاید بسیاری از افراد در چنین موقعیتی امید خود را از دست دهند، اما «سرهنگ ساندرس» این گونه نبود. او برای بخت بد خود ناله نکرد و کسی را برای وضعیت به وجود آمده سرزنش نکرد. در عوض، به این فکر کرد که چگونه به این موقعیت بد چیره شود. او فردی انعطاف پذیر بود.

۲از آن چه دارید بهترین استفاده را ببرید.

بیشتر افراد زمانی که در یک شرایط بد هستند، عادت دارند تا بر روی نداشته های شان تمرکز کنند. آن ها راجع به آن چه ندارند، شروع به توضیح و تفصیل می کنند. اما این راه درستی نیست. کاری که باید انجام دهید این است که به دارایی هایتان نگاه کنید.

این همان کاری بود که «سرهنگ ساندرس» کرد. بعد از ورشکستگی رستورانش، او چیز زیادی نداشت، اما یک چیز داشت: دستورالعمل مرغ سرخ شده. پس تصمیم گرفت تا بیشترین استفاده را از آن ببرد. او تصمیم گرفت تا مرغ های سرخ شده اش را به رستوران ها بفروشد.

این کاری است که برنده ها می کنند، آن ها بیشترین بهره را از موقعیت هایی که در اطراف شان وجود دارد می برند.

۳هیچ بهانه و عذری نیاورید.

«سرهنگ ساندرس»، برای فروش مرغ های سرخ شده اش همه جا رفت. او بیشتر اوقات در ماشین خوابش می‌برد. به یاد داشته باشید؛ او تمام این کارها را زمانی انجام می داد که ۶۶ سال سن داشت.

او خیلی جاها می توانست بهانه بیاورد و بگوید‌: «من خیلی پیر هستم»، «نمی توانم در ماشین بخوابم» و یا امثال این بهانه ها. اما هیچ کدام از این ها را بهانه ای برای کار نکرد، به جای آن هزینه کرد و در نهایت نتیجه ی آن را برداشت کرد.

این کاری است که برنده ها می کنند: آن ها هر کاری که برای موفقیت لازم باشد را انجام می دهند و هیچ بهانه و عذری نمی آورند.

۴مقاوم و ثابت قدم باشید.

فروش مرغ های سرخ شده از راهی که «سرهنگ ساندرس» انتخاب کرده بود، کار ساده ای نبود. او بارها و بارها پس زده شد. اما از کارش دست نکشید. او به جلو حرکت کرد. «سرهنگ ساندرس» حقیقتا لجوج و استوار بود.

در نتیجه ی پشتکار و مقاومت، او اکنون رستوران های زیادی وجود دارد که توانسته‌اند با ایده ی او، یک کسب و کار موفق را راه اندازی کنند. مقاومت و پشتکار او سرانجام جواب داد.

اگر خود را در وضعیتی سخت می بینید، نگران نباشید؛ همیشه راهی برای رهایی وجود دارد. شاید آن یک راه ساده برای رهایی نباشد، اما این راه منجر به موفقیت شما خواهد شد. به شرط آن که به آن اهمیت دهید.

انعطاف پذیر باشید. با این کار، بیشترین چیزی را که می خواهید به دست می آورید. هیچ بهانه ای نیاورید و ثابت قدم باشید. شما در نهایت تبدیل به یک قهرمان خواهید شد.

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا