اعتماد به نفس بالا یکی از نیازهای ضروری برای کسب موفقیت و رسیدن به اهداف است. راههای زیادی برای افزایش اعتماد به نفس وجود دارد اما این ۵ تکنیک ساده اما خارقالعاده به طور خودکار و آنی کمرویی را از بین میبرد و اعتماد به نفس را افزایش میدهد. عمل مطمئن، روحیهی مطمئن به وجود میآورد. پس برای آنکه با اعتماد به نفس بی اندیشیم، باید با اعتماد به نفس عمل کنیم. بر اساس احساس مطلوب خود عمل کنید.
در ادامه پنج تمرین اطمینانبخش برای افزایش اعتماد به نفس آورده شده است. این دستورات را با دقت بخوانید. سپس با جدیت سعی کنید آنها را تمرین کنید و اعتماد به نفس خود را افزایش دهید.
۱-همیشه در ردیفهای جلو بنشینید
تا به حال توجه کردهاید چگونه در جلسات (مسجد، کلاس درس و دیگر اجتماعات) نخست، ردیفهای آخر پر میشوند. عموم مردم برای نشستن به ردیفهای عقب یورش میبرند تا کمتر توی چشم بخورند. بیشتر مردم چون اعتماد به نفس ندارند از انگشتنما بودن خود در هراسند.
در ردیفهای جلو نشستن، اعتماد به نفس ایجاد میکند. آن را تمرین کنید. از حالا به بعد سعی کنید که هر چه میتوانید جلوتر بنشینید. بیشک در ردیفهای جلو امکان آنکه در معرض دید باشید، کمی بیشتر است، ولی یادتان باشد موفقیت به طور کل مترادف معروفیت و مشخص بودن است.
۲-نگاه کردن به چشمان دیگران را تمرین کنید
افراد، با استفاده از چشمانشان، خود را تا حد زیادی به ما میشناسانند. شخصی که به چشمان شما نگاه نمیکند، به طور غریزی پرسشهایی را در ذهنتان برمیانگیزد: «دارد چه چیزی را مخفی میکند؟ از چه چیزی میترسد؟ میخواهد چه کلکی سوار کند؟ آیا چیزی را پنهان میکند؟»
معمولاً، کسی که نتواند به چشمان دیگران نگاه کند، دو نوع برداشت را القا میکند. یا میگوید: «در مقابل شما احساس ضعف میکنم. در برابر شما احساس حقارت میکنم و از شما میترسم» و یا آنکه با پرهیز از نگاه دیگری میگوید: «احساس گناه میکنم، کاری کردهام یا به چیزی فکر کردهام که نمیخواهم از آن آگاه شوید. میترسم اگر نگاهم با نگاه شما تلاقی کند، آن را از درونم بخوانید.»
وقتی از نگاه کردن به چشم دیگران فرار میکنید، تأثیر خوبی از خود به جا نمیگذارید. بلکه میگویید: «میترسم، اعتماد به نفس ندارم.» با مجبور کردن خود به نگاه در چشمان شخص مقابل بر این ترس غلبه کنید.
شما با نگاه کردن به چشمان افراد به آنها میگویید: «انسان صدیق و درستی هستم. به آنچه به شما میگویم ایمان دارم. نمیترسم و اعتماد به نفس دارم.»
چشمانتان را به خدمت خود درآورید. آنها را به چشمان دیگران بدوزید. این کار نه تنها به شما اعتماد به نفس میدهد، بلکه آن را کاملاً در اختیارتان میگذارد.
۳-سرعت راه رفتنتان را بیست و پنج درصد تندتر کنید
روانشناسان معتقدند، شلختگی، لاقیدی و پرسه زدن، ویژگیهای آدمی است که نسبت به خودش، کارش و مردم پیرامونش، نگرش مثبتی ندارد. در ضمن روانشناسان بر این باورند که با تغییر دادن سرعت حرکت و حالت خود میتوانید نگرش خود را نیز عملاً تغییر دهید. خوب تماشا کنید! متوجه میشوید که حرکات بدن، نتیجهی کنشهای ذهن است. آدمهای شدیداً واخورده و یا بی کس و کار، فقط پرسه میزنند و ول میگردند، زیرا اعتماد به نفس آنها زیر صفر است.
آدمهای معمولی، راه رفتنشان هم معمولی است. قدمهایشان در حد معمول است. ظاهر آدمی را دارند که «آن قدرها برای خودش ارزش قائل نیست».
گروه سومی هم وجود دارد. آدمهای این گروه، اعتماد به نفس فوقالعادهای نشان میدهند. از آدمهای معمولی تندتر راه میروند. طرز راه رفتنشان کمی شبیه به دویدن است. از ره رفتنشان اینطور برمیآید که «گویی به جای مهمی میروند، کار مهمی دارند و در کاری هم که پیش رو دارند موفق خواهند شد».
تکنیک بیست و پنج – درصد- سریعتر- راه- رفتن را به کار بندید تا به افزایش اعتماد به نفس در خودتان کمک کنید. شانههایتان را عقب نگه دارید، سرتان را بالا بگیرید. کمی تندتر راه بروید و به این ترتیب، اعتماد به نفس بالا را در خود احساس کنید.
۴-بلند و جدی حرف زدن را تمرین کنید
در برخورد با اجتماعات، از هر نوع و اندازه، افراد بسیاری را دیدهام که با وجود سریعالانتقال بودن و داشتن استعداد بسیار، خاموش گوشهای مینشینند و توان شرکت در گفت و شنودها را ندارند. این به آن معنا نیست که چنین افرادی نمیخواهند به گروه بپیوندند و یا سر و کله زدن با دیگران را دوست ندارند. بلکه علت فقط آن است که اعتماد به نفس کافی ندارند.
آنها که در جمعها سکوت میکنند، با خودشان میگویند: «احتمالاً نظر من به هیچ دردی نمیخورد. اگر حرف بزنم آبروریزی میکنم، پس بهتر است هیچ چیز نگویم. دیگر آنکه، سایر اعضای گروه، احتمالاً معلوماتشان از من بیشتر است. نمیخواهم بقیه بفهمند که من چقدر بیسوادم.»
هر دفعه که این آدمهای ساکت، فرصت حرف زدن را از دست میدهند، بیش از پیش، احساس زبونی و ناتوانی میکنند. اغلب به طور نیم بند با خود قرارهایی میگذارند که «دفعهی بعد» حتماً حرف بزنند (قرارهایی که واقعاً نیت اجرایش را ندارند).
نکتهی مهم این است : هر دفعه که شخص کمرو فرصتی را برای حرف زدن از دست بدهد، مانند آن است که کمی دیگر از زهر اطمینان کش را سر کشیده باشد. به این ترتیب، اعتماد به نفس او هر روز کمتر و کمتر میشود.
اما از سوی دیگر، هر چه بلندتر سخن بگویید، بر اطمینان خود بیشتر میافزایید و صحبت کردن در مرتبهی بعد برایتان آسان و آسانتر میشود. بلند و قاطع سخن بگویید. این یک ویتامین تقویت اعتماد به نفس است.
این شیوهی اطمینانبخش را به کار ببندید. قانونی وضع کنید که طبق آن در تمام مجامع آزاد، حرف بزنید. بلند و قاطع صحبت کنید. در تمام کنفرانسهای تجاری، نشستهای اداری و نظایر آن داوطلبانه چیزی بگویید. استثناء قائل نشوید. نظر بدهید، پیشنهادی عنوان کنید، سؤالی مطرح کنید و در هر حال، آخرین نفری نباشید که سخن میگوید. سعی کنید مهر سکوت را بشکنید و در رابطه با هر مسئلهای که طرح میشود اولین سخنران باشید.
هرگز از اینکه فرد بیاطلاعی به نظر برسید نگران نباشید؛ زیرا اینطور به نظر نخواهید رسید. به ازای هر فردی که موافق شما نیست، افرادی هم وجود دارند که موافق شما هستند. این قدر از خود نپرسید : «حرف بزنم یا نه؟»
بر عکس، فکر خود را بر این موضوع متمرکز کنید که باید به ادارهکنندگان جلسه بفهمانید که شما هم میتوانید سخن بگویید.
۵-خندان باشید
بیشتر افراد ادعا میکنند که گاه یک لبخند براستی سرحالشان آورده است. حتماً شنیدهاید که یک لبخند عالیترین دارو برای کمبود اعتماد به نفس است؛ اما بسیاری از مردم هنوز مسئله را جدی نمیگیرند، زیرا هرگز در مواقع ترس، خندیدن را امتحان نکردهاند.
این روش را امتحان کنید. ابتدا احساس شکست خوردگی کنید، آنگاه خندهی بلندی سر دهید. خندهی جانانه به شما اعتماد به نفس میدهد. خندهی از ته دل، ترس را میکشد، نگرانی را نابود میکند و نومیدی را از بین میبرد.
آری، یک خندهی واقعی کاری بیش از بر طرف کردن بیحوصلگی انجام میدهد. خندهی واقعی، مخالفتهای دیگران را مانند یخی ذوب میکند و خیلی هم سریع این کار را انجام میدهد. اگر با یک لبخند گرم و صمیمی با اشخاص رو به رو شوید، دیگر نمیتوانند از دستتان عصبانی باشند.
بلند بخندید تا احساس کنید «زندگی دوباره قشنگ میشود.» ولی باید درست و حسابی بخندید چون یک خندهی نیم بند هیچچیز را تضمین نمیکند. طوری بخندید که همهی دندانهایتان را بشود شمرد. این جور خندهها کاملاً ضمانت شدهاند.
خب، شاید بگویید: «درست، ولی وقتی از چیزی میترسم یا وقتی عصبانی هستم، حال خندیدن ندارم.»
نباید هم داشته باشید، هیچ کس حال خندیدن ندارد. هنر اینجاست که به خودتان امر کنید : «باید بخندم»
و بخندید.
نیروی خنده را به اختیار خود درآورید.