در هر کاری انجام مستمر یک سری امور خاص، چه جسمی و چه روحی، موجب احساس موفقیت ، هدفمندی و رضایت خاطر می شود. در این بین شاید هم یکی بخواهد تنها، قهرمان زندگی شود.
زندگی گذراست و بهترین روز برای کسب نهایت لذت از آن همین امروز است. برای آن عده از افراد که از نعمت سلامتی بهره مندند، این به معنای انجام کاری “کارستان” در همین امروز است. منظور از “کارستان” قدم گذاشتن در مسیری با مقصد معین و با گام های کوچک و شمرده است.
هر کاری که مایل به انجامش هستید نیاز به تمرین مستمر دارد. اصول کلی کار یکسان است؛ خواه یادگیری رقص با دیدن آموزش های رقاصی باشد و یا کسب مهارت های زندگی. در اینجا منظور از “تمرین” کار و تلاش مداوم با وجود تمام موانع و تغییر دیدگاه ها و عقاید و آرزوهاست. این تنها راه شادکامی جاودانه است.
به قول Mae West :
انسان تنها یک بار زندگی می کند، اما اگر درست زندگی کند همان یک بار کافیست.
اگر می توانید هر یک از عنوان های ذیل را صادقانه با خود تکرار کنید مطمئن باشید در مسیر درست موفقیت قرار دارید ولی اگر نتوانستید باز هم از این فهرست کوتاه مطالب آموزنده ای نصیبتان خواهد شد.
۱ – من با آغوش باز پذیرای ایده ها و تجارب جدید هستم.
کشتی در ساحل امن تر است اما برای این منظور ساخته نشده. کمی ریسک لازمه زندگی است. نمی توان در آنِ واحد هم باذکاوت بود و هم انعطاف نداشت. باید به دنیاهای ناشناخته قدم بگذارید. افراد با ذهن بسته که تظاهر به شناخت اسرار عالم می کنند تنها منفی بافانی خوش خیالند. منفی بافی خودش را به عنوان بینش و آگاهی جا می زند در حالیکه یک دنیا از آن فاصله دارد زیرا افراد منفی باف چیزی یاد نمی گیرند. منفی بافی یک نابینایی خودخواسته است، چرا که افراد منفی باف با ترسی که از شکست و ناکامی دارند در پیله ای که به دور خود تنیده اند می مانند و رشد نمی کنند. اینگونه افراد همیشه “نه” می گویند. شما بر خلاف این عمل کنید. با گفتن “بله” کارها آغاز و نخستین تجارب و اطلاعات حاصل می شوند. تنها افراد قوی و روشنفکرند که “بله” بر زبانشان جاری می شود. پس اگر شما هم فردی قوی هستید “بله” بگویید و از جا بلند شوید.
۲ – من خواسته قلبی خود را دنبال می کنم.
نگذارید زیر بار مشکلات له شوید. رویاهایتان را دنبال کنید. طوری زندگی کنید که دوست دارید. کسی باشید که سالیان دراز در یادها می ماند. هدف داشته باشید و برای تحقق آن تلاش کنید. خطا کنید، شکست را تجربه و دوباره از نو شروع کنید. به موفقیت فکر کنید. حتی اگر ۱۰۰۰ مرتبه هم شکست خورده باشید دیگر نگران نمی شوید ممکن بود چه شود. حداقل قلباً می دانید که نهایت تلاشتان را کرده اید. در قلب هر یک از ما آتش عشق به کاری شعله ور است. این وظیفه خودمان است که این عشق را دریابیم و شعله اش را همیشه فروزان نگه داریم. شکست در راه خلاقیت بسیار بهتر از پیروزی در راه تقلید است. بنویسید “شروع” بخوانید “تلاش”. این است که اهمیت دارد.
۳ – من با خود صادقم.
آنچه را که بسامان است و یا نیاز به تغییر دارد، صادقانه بپذیرید. برای خود روشن کنید می خواهید که باشید و چه کنید. همیشه تمام جوانب زندگی را در نظر بگیرید چون شما تنها مسئول آن هستید. انتخاب هایتان را خودتان انجام دهید و با پشتکار مراحل لازم برای بدست آوردنشان را طی کنید. مسئولیت زندگیتان را خود بر عهده گیرید وگرنه دیگران این کار را برایتان انجام می دهند. و اگر چنین شد شما تبدیل به مهره ای در راستای اهداف آنها (و نه اهدف خودتان) می شوید.
۴ – من در حال ایجاد تفاوت هستم.
طوری عمل کنید که آنچه انجام می دهید منجر به ایجاد تفاوت شود، اینگونه هم می شود. آیا درست است که ما همه برای ارائه خدمت خلق شدیم؟ آیا با کمک به دیگران سرنوشتمان را رقم می زنیم؟ پاسخ یک “بله” ساده است. وقتی تاثیری مثبت بر زندگی کسی می گذارید همین تاثیر را بر زندگی خود نیز می گذارید. کاری بزرگ انجام دهید. کاری که منجر به شادی دیگران و یا کاهش رنج آنان شود. شما تنها یک نفرید اما یک نفر خاص. نمی توانید همه کار بکنید اما می توانید کارهایی انجام دهید.
۵ – من به کسی نیاز ندارم تا مکملم باشد.
زندگی با ارزشتر از آن است که تنها صرف گشتن به دنبال کسی شود که شما را بخواهد و یا با ناراحتی از اینکه کسی شما را نخواهد سپری شود. به جای گدایی کردن عشق از دیگران و گشتن به دنبال یک همسفر، وقتتان را صرف خودشناسی کنید و بدانید این کار مشقت آور و بیهوده نیست.
باید وجودتان را سرشار از عشق کنید اما در وهله اول عشق به خود. برای خودتان زندگی کنید. به ماجراجویی بپردازید، علایقتان را دریابید، سفر کنید و از مکان های دیدنی جدید لذت ببرید، به کافی شاپ بروید و به مطالعه بپردازید، برای خودتان لباس بپوشید، به کسانی که نمی توانند بدهیشان را تسویه کنند قرض دهید و بخندید و از زندگی لذت ببرید. تمام این کارها را با عشق انجام دهید اما با تظاهر به اینکه اگر کسی نباشد تا لحظه به لحظه به شما عشق بورزد زنده نخواهید ماند، به زندگی وجهه آرمانی ندهید. البته که زنده می مانید. همینکه به خودتان عشق دادید احساس بهبودی خواهید کرد و خود را برای برقراری ارتباط سالم با دیگران آزاد خواهید گذاشت و فرد مورد نظر شما پیدا خواهد شد.
۶ – من به قدر کافی شهامت آسیب پذیری را دارم.
بسیاری از ما حتی در جمع دیگران که آنها را خانواده یا دوستان می نامیم باز هم احساس تنهایی می کنیم. بدون توجه به حضور دیگران از درون احساس ترس و درک نشدن می کنیم. نگرانی ما از این است که مبادا با ابراز ترس هایمان نزد دیگران آنها ما را دست کم بگیرند. اگر کس دیگری هم مانند ما فکر کند متعجب می شویم. خودمان را متقاعد می کنیم که اعجوبه هستیم، که هیچ کس اینگونه فکر نمی کند، که ما تنها کسانی هستیم که به یک آغوش محبت نیاز داریم. دیگر وقتش رسیده که بیدار شوید. شما تنها نیستید. برای پذیرفتن آنچه که واقعاً دوست دارید شهامت داشته باشید و خواهید دید که حق با من است. تمام دیوارهای عاطفی را که دور خود ساخته اید از هم فروپاشید. اینکه داستان خود را داشته باشید ممکن است سخت باشد اما سخت تر از وقف زندگی برای آن نیست. پذیرفتن آسیب پذیریتان کاری خطیر است اما به خطرناکی پایان دادن به عشق، دوستی و یا رشد فردی نیست.
۷ – من تمام کسانی را که روزی به من آسیبی رسانده بودند بخشیدم.
همه ما روزی از کسی ضربه ای خورده ایم، بد رفتاری دیده ایم، دچار بی اعتمادی شده ایم و قلبمان شکسته. گاهی این درد طبیعی است اما گاهی برای مدتها طول می کشد. به کرات این درد را تجربه می کنیم و به آن اجازه می دهیم مفت و مجانی در وجودمان سکنی گزیند و زندگی را برای خود دشوار میکنیم. بغض و کینه هدر دادن بهترین شادیهاست و باعث می شود از تمام زیبایی های زندگی غافل شویم. بخشش و گذشت مانند آزاد کردن یک زندانی است، تصور کنید آٓن زندانی خودتان باشید.
۸ – من از شرایط سخت جان سالم بدر بردم.
گاهی باید از درون بسوزید و از میان خاکستر خودتان طلوع کنید تا به خود ایمان بیاورید و دوباره عاشق خود شوید. می توانید آن را رشد، خودشناسی و یا هر چه که می خواهید بنامید. نکته کلیدی این است که باید لحظه ها را حتی در شرایط سخت زندگی کنید و به پیش بروید تا اینکه لحظه ها تبدیل به دقایق شوند…دقایق تبدیل به ساعت ها شوند…ساعت ها تبدیل به روزها شوند…روزها تبدیل به هفته ها شوند…هفته ها تبدیل به ماه ها شوند…و زمان دوباره معنا پیدا کند…و زندگی دلیلی شود برای لبخند زدن. این چرخه درست مثل شروع یادگیری راه رفتن و یا تکلم کردن است. آسان نیست اما در این چرخه است که رشد می کنیم و خود را قوی تر و آگاه تر می یابیم و به استعدادهایی که از آنها بی خبر بودیم پی می بریم. اگر از نادیده گرفتن خود دست بکشیم، در این صورت بدترین شرایط ممکن می تواند ما را به سمت بهترین ها سوق دهد.
۹ – من هیچ حسرت و اندوهی ندارم.
این مورد آمیزه ای است از ۸ مورد بالا و کمی بیشتر… از ندای قلبیتان پیروی کنید. با خود روراست باشید. همان کاری را انجام دهید که باعث خوشحالیتان می شود. وقتتان را با کسی سپری کنید که لبخند بر لبتان مینشاند. به تعداد نفس هایتان بخندید. برای تمام عمر عاشق باشید. آنچه را که لازم به گفتنش می دانید بگویید. احساسی زیبا و متفاوت داشته باشید. از صمیم قلب به دنبال شاد کردن دیگران باشید. بدانید که نیازی به حضور افراد زیاد در زندگی تان ندارید، تنها تعدادی افراد سرآمد کافی هستند. پس به دلایل نامعقول خودتان و معیارهایتان را پایین نیاورید. در شرایط دشوار قوی باشید. به یاد داشته باشید دور گردون هر کاری را که درست باشد انجام می دهد. خطاهای خود را شناسایی کنید و از آنها درس بگیرید. همیشه نگاهی به عقب بیاندازید و ببینید چقدر پیشرفت داشته اید و به خود ببالید. به خاطر تمام داشته هایتان شاکر باشید. موفقیت های کوچکتان را جشن بگیرید. گذشت داشته باشید و اموری را که از کنترلتان خارج است رها کنید.