پیشرفت فردی

۱۰ ویژگی مشترک افراد نامنظم

نامنظمهمان‌طور که افراد هدفمند، سازمان‌یافته و موفق، ویژگی‌های مشترکی دارند آدم‌های نامنظم نیز در برخی نقص و ایرادهایشان وجه اشتراک دارند و همین نقایص است که تضمین می‌کند این جماعت، نامنظم باقی مانده و پیوسته کمتر از توانایی‌هایشان بازده داشته باشند. این نقص و ایرادها، طیف گسترده‌ای را از ساده تا بنیادین در بر می‌گیرد که اگر چه آن‌ها را در همه‌ی افراد نامنظم نمی‌یابیم ولی در عوض می‌توان شلخته‌ترین و بی نظم ترین آدم‌ها را از طریق همین نقایص سازمان‌دهی باز شناخت.

اگر خود را در یک یا همه‌ی قسمت‌های این مقاله می‌یابید، در مسیر ناجور سازمان‌دهی قرار دارید. ولی از خود قطع امید نکنید. می‌توانید خود را تغییر دهید. وقتی نقایص خود را باز شناختید، می‌توانید آن‌ها را اصلاح کنید و خود را برای نتیجه بهتر گرفتن در مسیر درست بیندازید. تمامی آن چه که نیاز است، تلاش و کوشش و مقدار زیادی صادق بودن با خویشتن است.

۱-افراد نامنظم به حافظه‌شان تکیه می‌کنند

حتی قوی‌ترین حافظه‌ها نیز در یادآوردن همه‌چیز مشکل دارند، اما فرد نامنظم این را چالشی شخصی می‌داند که بدون نوشتن کارهایش، همه‌چیز را برای ارجاعات بعدی در ذهنش حک نماید. نتیجه البته، همیشه یکی است: چیزی از ذهن فرد می‌لغزد، کاری از قلم می‌افتد و یا تعهدی به دست فراموشی سپرده می‌شود.

این بزرگ‌ترین نقص فرد نامنظم است و درست در مقابل کاری قرار می‌گیرد که فرد هدفمند به طور طبیعی انجام می‌دهد. فرد نامنظم حتی با وجود قلم و کاغذ در جیب، از نوشتن همه‌چیز سرباز می‌زند؛ و شعارش هم همیشه این است که «یادم می‌ماند». فرد نامنظم شاید به یاد آورد ولی این وقتی است که کسی دیگر چیزی به او بگوید. سپس، سلول‌های مغزی‌اش مشغول کار بعدی می‌شود که او مطمئن است به یاد می‌آورد و کار اولی به کل از یادش می‌رود. این چرخه ادامه می‌یابد تا این که تنها چیزی که مطمئن است یادش می‌آید، آخرین چیزی است که دیده یا شنیده. همه‌ی چیزهای دیگر، دور و مبهم به نظر می‌رسند.

نه تنها تکیه کردن به حافظه مؤثر نیست، این مسئله دلیل خوبی هم برای نگرانی در اختیار اطرافیانتان قرار می‌دهد. همه‌ی ما کارهایی داشته‌ایم که به دست فراموشی سپرده‌ایم؛ بنابراین وقتی کسانی در بین اطرافیان متوجه می‌شوند که شما یادداشت بر نمی‌دارید، در مورد حافظه‌ی شما شک می‌کنند و نگران می‌شوند.

اگر این را قبول ندارید، به رستورانی بروید که پیش خدمتش، آن چه را سفارش داده‌اید به روی کاغذ نیاورده. اگر غذایتان را به صورت خاصی خواسته باشید (سبزیجات یک طرف، پیاز نداشته باشد و غیره) باید هم نگران باشید. آیا پیش خدمت خواسته را آن طور که تقاضا کرده‌اید، برآورده خواهد کرد؟ چه طور امکان دارد همه‌چیز را خاطر سپرده باشد؟ میزان نگرانی‌تان بستگی مستقیم دارد با پیچیدگی سفارشتان و این که تا چه حد برایتان اهمیت دارد که غذایتان درست آماده شود.

بنابراین وقتی سفارش خاصی هم از سوی رئیس، همکاران، یا اعضای خانواده‌تان می‌گیرید و فقط سر تکان می‌دهید و دستتان به قلم و کاغذ نمی‌رود، تصورش را بفرمایید که چه احساسی باید داشته باشند. نگرانی آن‌ها، به حق، خیلی بیشتر از آن چیزی است که شما در یک رستوران تجربه می‌کنید. احتمالش خیلی زیاد است که آن چه را گفته‌اند فراموش کنید و شهرت خویش را به عنوان فردی غیر قابل اعتماد و نامنظم مستحکم‌تر نمایید.

۲-آدم‌های نامنظم، آشفتگی به بار می‌آورند

وقتی مجله یا نامه‌ای از طریق پست می‌رسد، خیلی آن ها را روی هم می‌گذارند تا بعداً بخوانند. فرد نامنظم این سیاست را در مورد همه‌چیز پیاده می‌کند. توده‌ای لباس هست که خیال دارد در کمد آویزان کند ولی ظاهراً هیچ وقت فرصت نمی‌کند؛ مقدار زیادی مجله و روزنامه روی هم تلنبار کرده که یک روز بخواند و هیچ وقت نمی‌خواند؛ مقدار زیادی کتاب هست که نیاز دارد و هیچ‌گاه حتی بازشان نمی‌کند؛ و مقدار زیادی ظرف هست که می‌خواهد بشوید و منتظر فرصت مغتنم می‌گردد. این تلنبار شدن چیزها برای آدم نامنظم امری عادی است، (چون خودش آن‌ها را به مرور روی هم انباشته) ولی برای هر کس دیگر، بازار شام است.

اگر از آن‌ها هستید که کارش تلنبار کردن چیزها است، می‌خواهد کتاب، لباس، سی دی باشد یا مجله، نامه، پرونده یا هر چیز، برچسب بی‌نظمی روی پیشانیتان خورده تا این که بالاخره تمیز کنید، از روی زمین بردارید و چیزها را تصفیه کرده و به دور بریزید. البته همیشه می‌توانید به خود بگویید که با ولو کردن چیزها، وقت صرفه‌جویی کرده‌اید. ولی زمانی سرانجام باید به این وضع خاتمه دهید و ترتیب اثر دادن به این وضعیت نیز باید همیشه مدنظرتان باشد.

آن دروغ زندگی کوتاهی دارد. شما سرانجام با این مسئله کنار بیایید که خرت و پرت‌هایی که جمع کرده‌اید، برای یادآوری چیزی در آن جا نیستند. آن جا هستند چون به آن‌ها دستی نزده‌اید. و تا وقتی نزده‌اید، فرد بی‌ثمر و نامنظمی باقی خواهید ماند.

۳-آدم‌های بی نظم اجازه‌ی اختلال در کارشان را می‌دهند

همه‌ی ما تا اندازه‌ی اجازه‌ی اختلال در کارمان را می‌دهیم. اگر در میان جلسه‌، آژیر آتش نشانی به صدا درآید، این اختلالی است که بعید است نادیده بگیرم. اگر دختر دو ساله‌ام موقعی که گزارشی می‌خوانم، وارد دفترم شود، این اختلالی است که احتمالاً باز نادیده خواهم گرفت؛ اما اجازه نخواهم داد که ملاقاتی پیش‌بینی نشده، تلفن برنامه‌ریزی شده‌ام را به هم بزند. ضمن آن که اجازه نمی‌دهم فردی به بهانه‌ی ایده‌ای که دارد، وسط خواندن یک پرونده و یا در حالی که روی چیزی کار می‌کنم، ناگهان وارد دفترم شود. اختلال در جدول زمانی‌ام فقط به این خاطر که کسی ایده‌ی درخشانی به ذهنش رسیده مرا تحت تأثیر قرار نمی‌دهد. اگر ایده‌ای درخشان باشد موقعی هم که در جدول زمانی‌ام وقتی دارم تا به آن اختصاص دهم، درخشان خواهد بود.

اگر به طور مداوم هر اختلالی را تحت شعار «درهای باز» قبول کنید، درواقع جدول زمانی‌تان را به دیگران واگذار کرده‌اید، هر کس ایده، مشکل یا خیلی ساده، حرفی دارد، در اتاقتان را می‌زند و وقتی خارج می‌شود که بیرونش کنید.

آدم‌های منظم این مشکل را ندارند. آن‌ها همه‌چیزشان را برنامه‌ریزی می‌کنند و برایش جدول زمانی دارند و اطرافیانشان هم این را می‌دانند. اختلال‌ها اندک و معمولاً مهم‌اند؛ و به همین خاطر فرد منظم بابتشان دل گیر نمی‌شود؛ اما چنین آدمی اختلال‌های مبهم و دو پهلو را نه می‌پذیرد و نه تحمل می‌کند. خودش هم در کار دیگران اختلالی به وجود نمی‌آورد و همان احترامی را که از دیگران توقع دارد، برای وقت و زندگی دیگران قائل است.

شما در کدام یک از این رده‌بندی‌ها می‌گنجید؟

۴-افراد نامنظم، تلفن دیگران را جواب می‌دهند

افراد نامنظم، تلفن دیگران را جواب می‌دهند. وقتی هم جواب تلفن آدم‌های دیگر را می‌دهند، مشکلات آن‌ها را هم به دوش می‌گیرند. البته، منظور من این نیست که پاسخ تلفن را که زنگ می‌زند، نباید داد. اگر کارمند باشید و این کار را نکنید، رئیستان حتماً اخم‌هایش درهم خواهد رفت و اگر رئیس باشید انگار با ارزش‌ترین مشتری‌تان آن طرف خط است، باید به همه‌ی تلفن‌ها پاسخ دهید. ولی اگر عادت دارید تلفن دیگران را جواب دهید، یا حاضرید با فروشنده‌ای ملاقات کنید که برای دیدار کسی دیگر آمده، به عنوان کسی شهرت پیدا می‌کنید که بار مشکلات دیگران را به دوش می‌کشد؛ و وقتی هم‌چنین شهرتی یافتید، زنجیره‌ی بی‌پایانی از تلفن‌های پرطنین در انتظار شما خواهد بود.

۵-افراد نامنظم از عهده‌ی برنامه‌ی زمانی پرشان بر نمی‌آیند

اگر آدم نامنظم در زمینه‌ای کم نیاورد، خوش‌بینی بیش از اندازه‌اش به قابلیت‌هایی است که دارد. کافیست به جدول زمان‌بندی‌اش نگاه کنید. او صادقانه گمان می‌برد که می‌تواند تا ساعت ۸ بخوابد و با این حال، در سه جلسه شرکت کند، به شش ‌نفری که به او زنگ زده‌اند، تلفن بزند و قبل از بازی اسکواشش در وقت نهار ۴۰ صفحه گزارش را بخواند.

البته غول واقعیت در ساعت ده صبح خود را نشان می‌دهد، یعنی زمانی که جلسه‌ی اول تمام نمی‌شود و دو تای دیگر هم یا عقب‌انداخته و یا لغو می‌شوند. فرد زیادی خوش بین، فقط یکی از تلفن‌ها را جواب داده و مجبور می‌شود با همبازی‌اش تماس بگیرد و بازی اسکواشش را نیز لغو نماید.

اما هیچ یک از این‌ها تقصیر او نیست. کافیست از خودش سؤال کنید. از آن جا که همکاری یا رئیسی از صدای خودش خوشش آمد، جلسه‌ها به طول انجامید و تلفن‌ها بی جواب ماند چون اشخاص مورد نظر در دفترهایشان نبودند و بدین ترتیب، سایر کارهای روی فهرست به خاطر طولانی شدن کارها، به هم خوردند و درنهایت، هیچ یک از کارهایی که امید داشت انجام دهد، موقع برگشتن به خانه، انجام نشدند و فرد قربانی سرنوشتی پیش‌بینی نشده می‌شود.

اگر خود را در آینه‌ی این فرد می‌بینید، جدول زمانی خود را چک کنید آیا خود را در تنگنا انداخته‌اید؟ امکان دارد چیزی از کنترلتان خارج شود و کل روزتان را به هم بریزد؟ اگر این طور است، بد نیست قدری بدبینی به برنامه‌ی روزانه‌تان بدهید. تفاوت شاید، چیزی بین نتیجه گرفتن یا سرخوردگی باشد.

۶-آدم‌های نامنظم، کارآمد نیستند

پایین بودن کارآمدی با اشباع بودن زمانی، پیوند مستقیم دارد، وقتی فردی نامنظم، سعی می‌کند خیلی کارها را در یک محدوده‌ی زمانی کوتاه انجام دهد، کارهایی هم که سر وقت تمام شده‌اند، درست انجام نمی‌شوند. فرد نامنظم، در انجام کاری عجله می‌کند که نباید در موردش عجله به خرج داد و اگر هم اصولاً کاری تحویل دهد، بازده‌اش ضعیف است. دو گزینه در مقابلش قرار دارد؛ کاری را به طور کامل و دیرتر از موعد، یا سر وقت و در حالتی ناقص و ضعیف تحویل دهد. چنین فردی چون همیشه دیر در جلسه‌ها شرکت می‌کند، آمادگی لازم را ندارد، ضرب‌الاجل‌هایی را که می‌تواند از دست می‌دهد و خیلی سرسری کارهای عقب‌مانده را انجام می‌دهد تا به ضرب‌الاجل صبح برسد.

این جا هم باز او مصرانه تأکید دارد که هیچ یک از این‌ها تقصیر او نیست. اگر به او وقت بیشتری داده می‌شد و یا اگر جلسه‌های دیگر این قدر وقت با ارزشش را تلف نکرده بودند، او حتماً پروژه‌هایش را به موقع انجام می‌داد و در مورد هر یک هم وقت و دقت بیشتری به کار می‌برد. او با کارآمدی بیشتری می‌تواند کار کند ولی وقت لازم را دراین زمینه در اختیار ندارد. جدول زمانی‌اش از کنترل خارج شده و درنتیجه کارش لطمه دیده است. ولی تقصیر او نیست! باور بفرمایید!

۷-آدم‌های بی نظم زیادی «بله» می‌گویند

هر سازمانی آدم بله گویش را دارد؛ آدم‌هایی که گمان می‌برند تنها راه پیشرفت و ارتقاء درجه، بله گفتن و موافقت با هر حرفی است که رئیسشان می‌زند. اما منظم‌ترین و کارآمدترین افراد یک سازمان، به ندرت چنین می‌کنند. در حقیقت، آدم‌های بله گو، معمولاً به عنوان افرادی ریاکار و چاپلوس، مورد سرزنش قرار می‌گیرند.

آدم‌هایی که زیادی بله می می‌گویند، هر چه هستند، جدول و برنامه‌ی کاری خود را ندارند.

۸-آدم‌های بی نظم نمی‌توانند به شما بگویند که سال آینده کجا هستند

آدم‌های بی نظم نمی‌دانند فردا یا هفته‌ی آینده کجا خواهند بود. در باب آن چه به آن‌ها مربوط می‌شود، سال آینده می‌تواند ده سال دیگر باشد. آن‌ها توانایی تعیین هدف‌های درازمدت را ندارند چون چهارچوب فکری‌شان فراتر از فهرستی که برای کارهای امروزشان تعیین کرده‌اند، نمی‌رود. اگر از آن‌ها بپرسید یک سال دیگر در چنین روزی کجا خواهند بود، خواهند گفت: «احتمالاً همین‌جا، مگر آن که بلیت بخت‌آزمایی‌ام ببرد.»

از سوی دیگر، آدم‌های منظم نقشه‌ی یک، دو، پنج، یا ده‌ ساله‌ی خود را دارند که هم شخصی است و هم حرفه‌ای. آن‌ها می‌دانند که در زمینه‌ی زندگی حرفه‌ای و خانوادگی و سلامت جسمی، آموزش و مسائل مالی‌شان به چه چیزی می‌خواهند دست یابند. می‌دانند کجا می‌روند و چطور به هدف‌هایشان دست یابند.

آدم‌های نامنظم به کشتی‌های بی سکان شباهت دارند. بخت رسیدن به خشکی را دارند ولی هیچ کس نمی‌داند دقیقاً کجا.

۹-آدم‌های بی نظم ظاهراً همیشه از قافله عقب‌اند

آدم‌های بی نظم، از نفس افتاده‌اند. از این قرار به آن قرار، و از این جا به آن جا و وقتی هم می‌رسند کاملاً ذهن متمرکزی ندارند و هیچ‌گاه به موقع سر قرارشان حاضر نمی‌شوند.«آشفته ذهن» صفت خوبی است برای آن‌ها. پوزش خواهی هایشان آن قدر ساده و شاعرانه از زبانشان بیرون می‌آید که حالت یک ترانه را به خود می گیرند: «خیلی متأسفم، باورم نمی‌شود دیر کرده باشم. ولی باور نمی‌کنید چه روزی را پشت سر گذاشته‌ام» یا «من هیچ وقت دیر نمی‌کنم. ولی امروز، به طرزی باور نکردنی، شلوغ‌ترین روز زندگی‌ام بود واقعاً متأسفم.»

و به جای جلوه‌های صوتی هم معمولاً یکی دو تا «آه» چاشنی جمله‌شان می‌کنند. این‌گونه آدم‌ها از آمیزه‌ای از پریشانی‌های مختلف رنج می‌برند که از اشباع جدول زمانی تا بی ادب صاف و ساده را در بر می‌گیرد. آن‌ها در تنگنای دنیاهای خود گیر کرده‌اند و لطمه‌اش را به دنیای اطرافیان خود می‌زنند. این جماعت بی نظم، بسیاری از اوقات خودشان هم نمی‌دانند که آدم‌های بی‌نظمی هستند. اگر سر و کارتان با آن‌ها افتاد منتظر بدتر از این‌هایش باشید، سرخورده نخواهید شد!

۱۰-آدم‌های بی نظم مسیر برنامه‌های خود را از روی هوا و هوس تغییر می‌دهند

بهترین نشانه‌ی سازمان یافتگی فرد، تعهد و پایبندی‌اش به هدف‌ها، پروژه‌ها و جدول‌های زمانی‌اش است. اگر کسی روی آرمان‌هایی که برای خود تعیین کرده، متمرکز باشد، این تعهد همیشه خود را در اعمال و رفتارش نشان می‌دهد. حتی زمانی که شرایط تغییر کرده و موانعی بر سر راهش قد علم می‌کنند، هیچ‌گاه از مسیر خود خارج نمی‌شود. چنین آدمی، هدفمند است و از هر موقعیتی استفاده‌ای بهینه می‌برد و بیشترین بهره را از روزش می‌گیرد.

بعد به آدم بی‌نظمی می‌رسیم که برنامه‌های روزانه و مسیر زندگی‌اش را به اندازه‌ی جوراب پایش، عوض می‌کند. چنین فردی با همان طالع بینی بی بو و خاصیت روزانه‌اش می‌تواند مجاب شود که هدف‌هایش را رها کند. در واقع، او از پیشگوها و غیب‌گوها کمک می‌گیرد تا شاید یک نفر دیگر برایش هدف و برنامه تعیین کند. هدف‌های او مثل آب و هوا غیر قابل پیش‌بینی و دست آوردهایش هم اندک و پیش پا افتاده‌اند.

اگر چنین آدمی هستید، آن گوی بلورین طالع‌بین‌ها را دور بیندازید و خودتان برای زندگی‌تان تصمیم بگیرید.

این مقاله برگرفته از کتاب « راه و چاه موفقیت » نوشته ی مارک مک کورمک است.

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا