تازه ازدواج کردهاید یا چند سال از زندگی مشترکتان میگذرد و هنوز رگ خواب شوهرتان دستتان نیامده است؟! نمیدانید چطور خواسته تان را به همسرتان بگویید که به او بر نخورد و غرور مردانهاش جریحهدار نشود؟! خستهاید از بس حسرت رابطه خوب دوستتان با همسرش را خوردهاید؟
چند راز مردانه برای تسخير قلب شوهران
نیازها یکی است؛ زبان آدمها متفاوت است.
اصلی به عنوان «اصل تفاوتهای فردی» در روانشناسی وجود دارد که بر این اساس، نیازهای انسانها تفاوت چندانی با هم ندارد بلکه آدمها به خاطر تفاوت در فرهنگهای متفاوت، به شیوههای مختلفی رشد میکنند و مثل هم نیستند، بنابراین نیازهایشان به شیوههای مختلفی بیان میشود و تفاوت آنچنانی با هم ندارد. در واقع همه آدمها نیازهای زیستی، روانی- اجتماعی و عاطفی دارند اما بهدلیل سبک متفاوت زندگیشان، نحوه بیان نیازهایشان هم با هم متفاوت است. وقتی آدمها با خصوصیات و هیجانهای دیگران، با شیوه و سبک زندگی که در آن بزرگ شدهاند، آشنا نباشند، در روابط بینفردی خود دچار مشکل میشوند و این اتفاق بهصورت پررنگتری در روابط بین زن و شوهرها خود را نشان میدهد. برای جلوگیری از این مشکلات، باید چند نکته را به خاطر بسپاریم: در بحثهای مختلف زندگی، مهارتی به عنوان حل مساله وجود دارد و اولین اصل حل مساله این است که بپذیریم «من و همسرم دو آدم متفاوت هستیم و دلیلی ندارد مثل هم باشیم» و این تفاوت ناشی از سبکهای زندگی و شیوههای متفاوت تربیتی است.
شما زنانه میبینید و او مردانه!
دومین اصل حل مساله این است که بپذیریم من و همسرم دو جنسیت متفاوت داریم و بسیاری از ویژگیهای رفتاری افراد، مرتبط با جنسشان است، جنس زنانه و جنس مردانه. به همین دلیل نوع نگاه افراد در قالب جنسیت بسیار متفاوت از یکدیگر است و مسالهای که برای یک خانم بسیار جذاب است ممکن است برای همسرش جذاب نباشد یا ماجرایی که برای یک آقا جالب است، لزوما مورد پسند همسرش نیست! پس باید دقت کنیم که جنسیت در نوع نگاه، بیان و ابراز احساساتمان متفاوت است. اما همه اینها آموختنی است و تمام این رفتارها از بروز عواطف و احساسات، نحوه صحبت کردن، ابراز وجود، درک کردن دیگران و همچنین نحوه مذاکره همه مهارتهای آموختنی هستند، بنابراین مسائل ژننتیکی نقشی در آنها ندارند و غیرقابلحل نیستند.
اصولا مردها بهدلیل فرهنگ تربیتی که در جامعه ما رایج است، همیشه فکر میکنند که باید از جنس زن حمایت کنند و مسئولش باشند به همین دلیل دوست ندارند جملههای دستوری و تحکمی از خانمها بشنوند و با همین فرهنگ بزرگ میشوند، بنابراین توصیه به خانمهای عزیز این است که وقتی وسیله جدید یا خودروی تازهای خریدهاند و میخواهند این موضوع را در جمع دوستان یا خانوادهها مطرح کنند، نگویند: «دیروز رفتم بازار و یک یخچال جدید خریدم!» چراکه بیان این جملهها با فعل مفرد، باعث واکنش منفی همسرشان میشود و آقا تصور میکند که خانمش خود را برتر میداند و نقش او را در این میان نادیده گرفته! از آنجا که این دو نفر با هم زندگی مشترک دارند، بنابراین بهتر است خانم بگوید: «با هم رفتیم بازار، یک یخچال جدید خریدیم.» وقتی با این نگاه به مسائل بپردازیم و کارهای مشترکمان را با «ما» شروع کرده و با فعل «جمع» تمام کنیم، نیاز عاطفی و اجتماعی مردها را درک کرده و پاسخ دادهایم.
«دستکاری عاطفی» ممنوع!
این مورد فقط مخصوص آقایان نیست و در مورد خانمها هم صادق است: همه ما ایرانیها به شدت به خانوادههایمان وابستهایم و به اعضای خانوادهمان علاقهمندیم. بنابراین وقتی یک خانم از خواهرشوهر، برادرشوهر یا مادرشوهر گلهمند است، نباید به محض ورود همسرش به منزل بگوید: «امروز مادرت زنگ زد و فلان حرف را به من گفت!» اصولا یکی از عواملی که باعث بروز اختلال در روابط بینفردی میشود، «گزارشدهی» یا همان «راپورت» است. دلیلی ندارد که یک خانم تمام اتفاقاتی که در روز برایش میافتد، برای همسرش بازگو کند که «خواهرت فلان گفت و خالهات بهمان!» چراکه شوهرش به خاطر وابستگی عاطفی که به اعضای خانوادهاش داشته، دچار «دستکاری عاطفی-روانی» میشود و در واکنش به این مساله، گارد میگیرد و سعی میکند از خانوادهاش، دفاع و حمایت کند. این فرد ممکن است خودش از خانوادهاش بهدلیل رفتارهایشان بازخواست کند اما وقتی دیگری از خانواده او انتقاد میکند، نمیتواند پذیرای حرفهایش باشد. به همین دلیل نیاز نیست گزارشهای این چنینی را در روابط زن و شوهری منتقل کنیم.
غرور مرد را نشکنید.
در مقایسههای بین مردها، مسائلی به خصوص مثل جربزه، عرضه داشتن و لیاقت داشتن را نباید دستکاری کرد. فرض کنید خانمی بعد از یک مهمانی، به همسرش میگوید: «ما و فلانی، هر دو همزمان ازدواج کردیم؛ اما ببین وضع زندگی آنها چطور است و زندگی ما چطور!» نباید فراموش کنیم که توانمندی، هوش و امکانات آدمها با هم متفاوت است و همین تفاوتهاست که باعث ایجاد فاصلههای اجتماعی، اقتصادی و طبقاتی میشود. اگر همیشه قرار باشد یک خانم همسرش را سرزنش کند، این حرفها نهتنها کمکی به رشد همسرش نمیکند، که اعتماد بهنفس او را کاهش داده، از تواناییهایی که هم که دارد کم میکند و به شدت احساس خشم و کینه نسبت به فردی که با او مقایسه شده از خود نشان میدهد و این رفتار را در قالب بیاحترامی، پرخاشگری و… نسبت به کسی که با او مقایسه شده، بروز میدهد. در ضمن، وقتی آقایی ببیند که مدام با دیگران مقایسه میشود، اول از همه از همسرش منزجر میشود چون فکر میکند خانم برایش ارزش قائل نیست و داشتههایش- مهربانی و… را نادیده میگیرد و فقط امکانات مادی زندگی دیگران را به رخش میکشد، سایهاش بر روابط عاطفی بین فرد و همسرش میافتد: محبتش کم میشود، واژههای سردی در روابط با همسرش به کار میبرد و به تدریج شکاف عاطفی بین فرد و همسرش و همچنین بین فرد و کسانی که با آنها مقایسه میشود، شکل میگیرد. افرادی که این کار را انجام میدهند و همسرشان را با دیگران مقایسه میکنند، فکر میکنند با این کار به غیرت فرد برمیخورد و برای رسیدن به هدف دلخواهشان تلاش بیشتری میکند اما فرد دچار آسیبهای روانی میشود.
راه رسیدن به هدفتان اینجاست!
اصولا خوب است اگر خواستهای از همسرتان دارید و مثلا میخواهید داشتههایتان را رشد دهید، اول به نقاط قوت، قدرت و مثبت او، چه به لحاظ رابطه عاطفی و چه از نظر موقعیت اجتماعی و خانوادگی اشاره کرده، پررنگشان کنید و در موردش صحبت کنید. مثلا اگر خانمی از همسرش میخواهد خودرویشان را بهروزتر کنند، اول باید بگوید: «تو مرد خیلی مهربان و مسئولیتپذیری هستی و همه اینها تاثیرات مثبتی در زندگی من دارد.» وقتی این حرفها را واضح و روشن و با آب و تاب به همسرتان بگویید و به جای اینکه: «داداشم اینا یک ماشین جدید خریدهاند»، انتقادمان را در قالب یک نیاز (نه یک مقایسه) به این ترتیب مطرح کنید: «کاش بتوانی یک وام 5 میلیون تومانی بگیری، من هم طلاهایم را میفروشم تا بتوانیم خودرویمان را عوض کنیم.» به این ترتیب شما از نقاط قوت همسرتان گفتهاید، انتقاد و به رخکشیدنی در کار نبوده و نیازتان را همراه با راهکار ارائه کردهاید. پس مطمئن باشید از دل چنین مکالمهای، حتما یک اتفاق مثبت بیرون خواهد آمد و نه تنشی ایجاد خواهد شد. همچنین رابطه عاطفی- احساسی بهتری با همسرتان خواهید داشت و به خواستهتان هم میرسید، تنشهایتان به حداقل میرسد، از کسی هم کینه به دل نمیگیرید!
همه باید یاد بگیرند.
همه آدمها، چه کسانی که تازه تصمیم به ازدواج گرفتهاند و چه زوجهایی که 20-10 سال از زندگی مشترکشان میگذرد، همه نیازمند آموزش مهارتهای زندگی هستند و متاسفانه اطلاعرسانی در این زمینه در کشور ما بسیار کم و محدود است؛ بیشتر خانوادهها عقیده دارند که فرزندشان باید شنا، زبان، خطاطی و نقاشی یاد بگیرد اما هیچکس به این فکر نمیکند که «زندگی کردن» را به فرزندش آموزش دهد! بچهها باید گوش کردن، ارتباط گرفتن، تفکر انتقادی، کنترل خشم و هیجان و… یاد بگیرند و به تازگی در مدارس کارهای کوچکی در این زمینه آغاز شده اما کمرنگ است و باید با سرعت بیشتری فراگیر شود. حتی بهتر است آموختن این مهارتها از مهدکودکها آغاز شود چون ارتباط بین آدمها از دوران کودکی شکل میگیرد. بنابراین وجود این همه اشکال در روابط بین زوجها به خاطر عدم آگاهی افراد و نبود ابزار و امکانات آموزشی است. تمام رسانهها از جمله تلویزیون باید در این زمینه تلاش کنند و دولت هرقدر در این زمینه هزینه کند، سود خواهد کرد چراکه میزان آسیبهای اجتماعی کاهش مییابد. علاقمندان میتوانند به کلاسها و کارگاهها و سمینارها ی مرتبط با این حوزه شرکت کرده، مهارتهای خود را تقویت کنند و سطح کیفیت روابط فردی و زناشویی خود را ارتقا دهند.