روانشناسی

لذت یک زندگی ایده‌آل با احترام به حریم انسانها

زندگی بهتر

در فیلمهای راز بقا دیده‌ایم که یک گله گوزن معمولاً از یک گوزن نر که مرد خانواده است، تعدادی گوزن خانم که همسران ایشان هستند و بچه گوزنها تشکیل شده است، و معمولاً یک جمع پانزده، بیست‌تایی را تشکیل می‌دهند. گوزن نر حیوان بسیار متعصبی است و منطقه زندگی خانواده خویش را با علامتی که توسط شاخ‌های خود روی تنه درختان می‌گذارد مشخص می‌کند. وقتی یک گوزن نر به درختی بر می‌‌خورد که توسط گوزن نر دیگری علامت‌گذاری شده است، می‌فهمد که نباید به آن منطقه وارد شود، مگر اینکه سودای جنگ و تصرف داشته باشد.

در یک پروژه تحقیقاتی در یکی از جنگلها حدود ده گله گوزن را در یک منطقه کوچک جمع‌آوری کردند و دورتادور آنها را با توری سیمی محصور کردند، هر روز محیط‌بانها غذای مطلوب و لازم را در اختیار گوزنها قرار می‌دادند، آب و هوا و محل زندگی هم همان محل قبلی (فقط بسیار کوچک شده و محصور) بود و خانواده‌ها نیز در کنار مرد خانواده‌شان بودند. اما پس از چند روز اتفاق جالبی افتاد به نحوی که در هر روز یک یا دو گوزن نر به زمین می‌افتاد و می‌مرد. ابتدا محققین تصور کردند احتمالاً در اثر جنگ بین گوزنهای نر چنین مواردی پیش می‌آید، اما با بررسی بدنهای آنها دیدند که هیچ آثار جنگ و درگیری روی بدنشان نیست. محققین در منطقه‌ای که اشراف به محل محصور شده داشت مخفی شدند و گوزنها را زیر نظر گرفتند و متوجه شدند دو گوزن نر روبروی هم می‌ایستند و ساعتها به دیدگان هم خیره می‌شوند بدون اینکه درگیری داشته باشند تا اینکه یکی از آنها به زمین می‌افتد و می‌میرد. و به زبان ساده دق می‌کند.

خوب چرا این اتفاق می‌افتد؟ عرض کردم گوزنهای نر بسیار متعصب هستند و نمی‌توانند حضور مردهای بیگانه را در منطقه زندگی خانواده خویش تحمل کنند و از طرفی به این نتیجه می‌رسند که اینها به خواست خویش اینجا نیامده‌اند و درگیری چاره کار نیست، لذا آنقدر به هم خیره می‌شوند تا آن صحنه دردناک اتفاق می‌افتد.

این معنای حریم است. می‌دانیم که بسیاری از آزمایشات ابتدا بر روی حیوانات انجام می‌شود و تمام اینها برای این است که ما انسانها زندگی بهتری داشته باشیم. حریم، فضای واقعی (منزل، دفتر، مغازه، اتومبیل و …) یا مجازی (سایت، وبلاگ، پیج و …) است که متعلق به شخص خاصی است و دیگران برای ورود به آن می‌بایست آدابی را رعایت کنند. قطعاً هیچ مغازه‌داری دوست ندارد مشتری ایشان به پشت دخل برود یا هیچ مدیری تمایل ندارد کارمندش بدون اجازه بر روی صندلی او بنشیند و … .

حریمهای متفاوتی داریم مثلاً حریم بسیار خصوصی که افراد بسیار نزدیک مجوز دارند به آن وارد شود یا حریم دوستانه که مقداری عقب‌تر است یا حریم همکاران، حریم افرادی که با آنها سروکار داریم است و نهایتاً حریم اجتماعی که فاصله بیشتری را شامل می‌شوند.

حال در اثر محدودیتها، نبود امکانات یا عدم رعایت قوانین، هرچقدر این منطقه حریم کوچکتر شود به علت فشاری که به روح و روان انسان وارد می‌شود استرس او بالا می‌رود، پرخاشگریش بیشتر می‌شود و آنگاه تحمل او پایین می‌آید.

برای مثال در روستاها که فاصله‌ها بیشتر است و خانه‌ها بزرگتر هستند، می‌بینیم که مردم از فاصله دور دست‌شان را برای دست دادن دراز می‌کنند، یا از فاصله‌ای دور و با صدای بلند با هم سلام و علیک می‌کنند و معمولاً میزان شادی نسبت به شهر بالاتر است. اما هرچقدر زندگی آپارتمان‌نشینی (آنهم بدون مهیا شدن برای چنین زندگی از نظر رعایت قوانین و عرف) بیشتر می‌شود و آپارتمانها کوچکتر می‌شوند، میزان استرس و فشار بیشتر شده و مردم درجه عصبانیت‌شان بالا می‌رود. و هرچقدر در همین فضای شهرنشینی خانه‌ها بزرگتر باشند معمولاً در آن منطقه درجه پرخاشگری پایین می‌آید.

بعضی از مواقع چاره‌ای نداریم، مثلاً شرایط محیطی ایجاب می‌کند که ترافیک را بپذیریم. وجود ترافیک درجه پرخاشگری را بالا می‌برد اما این فقط بخاطر مدیریت زمان نیست چون حتی زمانهایی که قرار خاصی نداریم هم دوست نداریم در ترافیک باشیم، پس ناراحت می‌شویم چون یکی از دلایل آن فشردگی است که به حریم ما لطمه می‌زند. حال تصور کنید خودمان هم به این پرخاشگری دامن بزنیم. مثلاً فاصله قانونی با اتومبیل جلویی را رعایت نکنیم و به ناگاه با یک ترمز اتومبیل جلویی تصادف ایجاد شود، متأسفانه بارها شاهد بوده‌ایم که افرادی که با هم تصادف می‌کنند به محض پایین آمدن دست به یقه می‌شوند و چه بسا فقط مأمور راهنمایی برای حل مشکل آنها کافی نباشد، چون آنها یک مسأله را به مشکل تبدیل کردند و مأموران کلانتری هم باید درگیر ماجرا شوند.

می‌خواهم این را بگویم که گاهی فشردگی در اجتماعات و عدم رعایت حریم‌ها متأسفانه بدون چاره است، نظیر سوار شدن بر مترو در ایام اوج رفت و آمد، اما با رعایت یکسری آداب اجتماعی نظیر هول ندادن، با تلفن همراه مکالمه نکردن و … می‌توانیم زندگی بهتری داشته باشیم. می‌توانیم فاصله لازم را با اتومبیل جلویی رعایت کنیم. یک روز جمعه در ترافیک سنگین اتوبان قزوین به تهران با رعایت کردن فاصله در لحظه‌ای که اندکی مسیر باز شده و اتومبیلها چون تیری از کمان جدا شدند، من به جمع هشت خودروی جلویی که با هم تصادف کردند نپیوستم و توانستم بموقع هم از تصادف خودم جلوگیری کنم و هم با فلاشر به اتومبیل پشت سری علامت بدهم.

اما بعضی از جاها هیچ اجباری نیست، اما باز هم با عدم رعایت حریمها مواجه می‌شویم، مثل زمانی که از عابر بانک می‌خواهیم وجه نقد بگیریم و بعضی از عزیزان سرشان از سر ما جلوتر است و بدتر از همه فضای مجازی نظیر سایت و وبلاگ است که با اسم مستعار مطالب خارج از حیطه ادب نوشته می‌شود، یا در شبکه‌های اجتماعی توهین و افترا صورت می‌گیرد. و یا انتظارات غیر معقول مطرح می‌شود.

اما بدتر از همه اینها زمانی است که شما با عدم رعایت حریم از سوی افرادی مواجه می‌شوید که اصلاً انتظارش را ندارید. تصور کنید شما یک اسبی دارید برای پرورش آن سالها مرارت کشیده‌اید و آن را به مرحله‌ای رسانده‌اید که اسب قابلی شده است حال شما هم خودتان سوارکاری می‌کنید و هم از دوستانتان دعوت می‌کنید که با سوارکاری با اسب شما لذت ببرند، اما ناگهان متوجه می‌شوید که ایشان انتظار دارند شما فقط مسئولیت تیمار و نگهداری اسب را بعهده بگیرید و مستقیم و غیرمستقیم به شما می‌گویند که خودتان حق سوارکاری ندارید، هرچند می‌دانند که شما در سوارکاری بسیار ماهر و قابل هستید و از طرفی مالک اسب هم هستید.

اگر شما یک سازمانی را ایجاد کرده‌اید که خدمات گرانبهایی را به مردم خوب سرزمین‌مان ارائه می‌کند و شب و روزتان را برای آن گذاشته‌اید و از بسیاری از لذتهای تفریح خود گذشته‌اید و آن بذر را به ثمر رسانده‌اید و حال درخت تناوری شده‌ است این خارج از انصاف است که من بگویم خودت زیر سایه‌اش ننشین.

عزیز دلم بیایید منصف باشیم، حریمها را رعایت کنیم. ارسطو می‌گوید بزرگی در احترام داشتن نیست، در شایستگی داشتن احترام است. من حق ندارم برای سازمان شما تعیین تکلیف کنم. حق ندارم به کارکنان شما دستور بدهم. یادمان باشد ارشاد و راهنمایی با عدم رعایت حریمها متفاوت است.

به حریم سایر انسانها احترام بگذاریم تا زندگی بهتر و شادتری داشته باشیم و قوانین لازم را رعایت کنیم تا حتی اگر در مکانی فیزیکی یا مجازی ناچار از عدم رعایت حریمها شدیم، حداقل از فشار مضاعف خودداری کرده و تبعات جدیدی را با دست و عمل خودمان نیافرینیم. انتظاراتمان را از دیگران معقول کنیم و عالی باشیم تا باشیم.

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا